زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
آیـا که شـود بـاز بـبـیـنـم وطـنـم را آرام کـنـم سـیـنـۀ پُـر از مـحـنـم را دلـتـنگ مناجات سحـرهای بـقـیـعم با مـادر غـمـدیـده بگـویم سخـنـم را از سوز عطش تار شده راه نگـاهم آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشۀ ویرانه نشستم لرزانـد، غـم عـمـۀ سـادات تـنـم را من کـشـتۀ بی حـرمتیِ بـزم شـرابم با آن که نبـسته لب چـوبی دهـنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا، خیره سری، چشم حرامی سـربـسـتـه گـذارید بـلای کـهـنـم را در این دم آخر به خـدا یاد حـسیـنـم زیـر سـرم آمـاده نـهـادم کـفـنــم را تـشـیـیـع تـن سـالـم مـن کـار نـدارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را |